وارد استوديو شدم همه حواسشون به من بود و من هر چه قدر

سعي كردم حواسم جاي ديگه بود گيتار دستم بود اما نت ها رو

درست اجرا نمي كردم اشكهام سرازير شده بود.علي اومد و

كنارم نشست- چي شده؟ امروز خوب نميزني. چته پسر؟صدات هم

كه گرفته ميخواي امروز استراحت كني؟

دلم خيلي گرفته بود بدون اين كه چيزي بگم يا حتي از بچه

ها خدا حافظي كنم استوديو رو ترك كردم .بعد از سه سال

هنوز هم دوستش داشتم .خيلي دوسش داشتم ولي نمي شد

كاري كرد . من تمام ترانه هام رو براي اون خونده بودم

حالا چطور ميتونم ترانه اي بخونم كه ياد اون و اسم اون

توش نباشه.

[ بازدید : 390 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ ] 11:50 ] [ فاطمه ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]